’اگر علاقه‌مندی به کار اطلاع‌رسانی نمی‌داشتم شاید تا اکنون این شغل پرخطر و پرتهدید را رها می‌کردم‘

برای بیش از یک دهه منحیث ژورنالست تحقیقی ایفای وظیفه کرده است: نخست با روزنامهٔ چراغ که حال غیر فعال است و سپس با انستيتوت گزارشدهی جنگ و صلح افغانستان.

در سال ۲۰۲۰ میلادی رویداد نیوز، یک وبسایت خبری و خبر تحقیقی را ایجاد کردم. در آن زمان، همه گیری کروناویروس به تازگی شیوع یافته بود و هیچ کسی نمی‌خواست یک رسانه‌ای را که تازه به فعالیت آغاز کرده است، تمویل کند. اما از طریق یک تماس، قادر شدم تا اعلانات یک بانک محلی را به دست بیاورم.

دو گزارشگر و یک عکاس داشتم. ما گزارش هایی را نشر می‌کردیم که دیگران آن را نادیده می‌گرفتند، گزارش هایی که تاثیرگذار بودند و حکومت را وا می‌داشت تا دست به کار شود.

روزی که کابل به دست طالبان سقوط کرد، من در شهر بودم و روی یک گزارش تحقیقی برای اطفال خیابانی کار می‌کردم که متوجه شدم مردم هر طرف می‌دوند. یگانه آرزویم این بود که به اطفال این مملکت که واقعاً آسیب پذیر استند، آسیب پذیرترین قشر افغانستان استند، خدمت شود.

پس از مسلط شدن طالبان،‌ هر سه همکارم وظایف شان را ترک کردند. بسیاری از خبرنگاران زن را خانواده‌هایشان اجازه نداده و شماری هم خودشان نخواستند که به کار بروند. برخی خبرنگاران را هم رسانۀشان اجازه ندادند که سر کار بیایند.

فعالیت رسانه‌ای من فقط برای سه الی چهار روز متوقف شد، اما زمانی که تظاهرات خانم‌ها شروع شد، من اطلاع‌رسانی داشتم و خودم هم در تظاهرات اشتراک می‌کردم و این برای من بسیار جای خوشی بود که خانم‌ها اینقدر جسور و دلیر شدند که حق خود را می‌خواهند و به خاطر به دست آوردن حقوق خود، حقوق از دست‌ دادۀ ‌شان، تلاش می کنند، تظاهرات می‌کنند، حق خود را می‌خواهند، راهپیمایی می‌کنند و به این دلیل همیشه از این راهپیمایی آن‌ها گزارش تهیه می‌کردم.

در تاریخ هشتم سپتمبر، زمانی که تظاهرات زنان را پوشش خبری می‌دادم، در حین انجام مصاحبه، طالبان آمدند و با شلاق مرا زده و کمرۀ من را از گردنم کش کردند، چندین بار کمره را به زمین زدند تا اینکه لنزش شکست و خود کمره را با خود بردند.

وقتی من به آنان گفتم که کمره‌ام را پس بدهید، آنان مرا اخطار دادند که “زن را به خبرنگاری چه غرض در افغانستان؟ برو دیگر پشت کمره نگرد که شاید باز هم از پیش ما لت و کوب شوی!”

شماری از کسانی که از این موضوع خبر داشتند از من فلم گرفتند و مصاحبه کردند، اما من خودم بیشتر نخواستم رسانه‌ای کنم.

خبرنگاری کار آسانی نیست. خبرنگار زخمی می‌شود، خبرنگار لت و کوب می‌شود، خبرنگار هر نوع مشکلات را می‌بیند، اما این راه حل نیست که ما مسلک خود را خاتمه بدهیم و به راه اطلاع رسانی خود ادامه ندهیم.

خانوادهٔ من همیشه چون می‌فهمید که خبرنگاری یک مسلک پرخطر است، به من می‌گفتند که این کار را ترک کنم و من را هیچ وقت حمایت نمی‌کردند. حال که طالبان آمده‌اند، به من گفتند که از اینجا برو که شاید روزی طالبان برایت مشکلی خلق کنند، یا با کدام مشکلی مواجه شود، پس خود را از اینجا بیرون بکش. اما خودم چون به وطن و به مسلک خود عشق و علاقه دارم، می‌خواهم به مردم خود خدمت کنم.

درست است، بر ما محدویت‌ها وضع شده اما می‌توانیم با کار و تلاش خود، محدودیت‌ها را خود ما از سر راه خود برداریم. ما می‌توانیم قسمی مسلکی خبرنگاری کنیم که دیگر اصلاً کسی بالای ما محدودیت وضع نکند.

فرصت برآمدن را داشتم. دوستان و هم مسلکان من که در امریکا و دیگر کشورها بودند، آنان با من تماس گرفتند که اگر خارج می‌شوی که ما اینجا کمک کنیم. خارجی‌هایی استند که می‌خواهند ژورنالیستان را بیرون کنند، اما نخواستم و گفتم که بیرون نمی‌شوم و این تصمیم را فعلاً ندارم.

همین موضوع مانع من می‌شود که من به جای دیگری بروم. این را نمی دانم که بعداً چه می‌شود؟ آیا فامیلم ممانعت خواهد کرد که من به مسلک خود دیگر ادامه بدهم یا نه؟

پس از سقوط جمهوریت شمار زیادی از خبرنگاران کشور را ترک کردند…چندین دوست خبرنگارم، خبرنگاران مسلکی، کشور را ترک کردند. عکس‌العمل من در مورد خروج آنان این بود که نباید وطن را ترک می‌کردند. وطن زخمی ما نیاز به مرهم دارد. اگر ما خبرنگاران، همه ما بگریزیم، پس وطن را چه کسی جور کند؟ ما پل ارتباط بین دولت و مردم استیم. ما باید فرار را راه حل ندانیم.

درست است که طالب آمده و محدودیت‌ها را وضع کرده است… تحول آمد و یک جامعه مشکلات خود را می‌داشته باشد، اما روزهای اول است و شاید روزی شود که در نتیجۀ کارکرد خود خبرنگاران این محدودیت‌ها برداشته شود.

پس از سقوط کابل به دست طالبان، آزادی بیان و رسانه‌ها تا اندازه‌ای محدود شد و ما خبرنگاران همواره با برخوردهای خشونت آمیز از جانب گروه‌های نظامی طالبان در زمان تهیه گزارش مواجه می‌شویم. محدودیت‌ها و خشونت‌ها با گذشت هر روز بیشتر می‌شود و در شرایط فعلی کار و فعالیت برای خبرنگاران به خصوص خبرنگاران زن با محدودیت‌های زیادی روبرو است.

زنان خبرنگار به طور اخص برای تهیه گزارش با مشکلات جدی مواجه اند. هیچ کسی نمی‌خواهد با خبرنگار زن صحبت کند…ما ادامه می‌دهیم، حتا اگر بعضی محدودیت‌ها بر ما وضع شده باز هم به کار خود ادامه می دهیم و کوشش می‌کنیم تا در حد توان خود به مردم اطلاع رسانی کنیم.

خبرنگاری که مسلکی باشد، خبرنگاری که تعهد در برابر مردم دارد، خبرنگاری که در برابر مسلک خود عشق و علاقه‌ دارد و واقعاً خوش دارد این مسلک را، اگر بخواهد در هر حالت می‌تواند اطلاع رسانی کند.

آزادی بیان که در دو دههٔ گذشته به دست آمده است، برایم بی نهایت مهم است و نمی‌خواهم آنرا از دست بدهم. من بیشتر از گذشته به کار اطلاع‌رسانی خود علاقمند شده ام، خود را شجاع‌تر و قوی‌تر می‌دانم و همچنان پر مسوولیت‌تر.

متعهد به کار خبرنگاری و اطلاع رسانی به مردم خود استم. اگر علاقه‌مندی به کار اطلاع‌رسانی نمی‌داشتم شاید تا اکنون این شغل پرخطر و پرتهدید را رها می‌کردم و منحیث خبرنگار زن می‌خواهم در سنگر اطلاع رسانی تا دم مرگ باقی بمانم.

مصاحبه با خانم حبیب به خاطر فشرده سازی و وضاحت، بیرون نویس و ویرایش شده است.

در مورد این پروژه

پس از مسلط شدن طالبان بر افغانستان در اگست سال گذشته، صدها خبرنگار از آن کشور فرار کردند، اما با وصف خصومت رژیم طالبان، شماری از خبرنگاران ترجیح دادند که در افغانستان باقی بمانند. مسعود فریور، مدیر پیشین بخش افغانستان در صدای امریکا با چند خبرنگار افغان مصاحبه کرده است و در مورد دلیل تصمیم شان برای باقی ماندن در افغانستان و اینکه چگونه کار آنان فرهنگ عدم تحمل را در افغانستان دگرگون کرده، پرسش هایی را مطرح کرده است. جسیکا جریت، ویراستار بخش آزادی مطبوعات در صدای امریکا