’ترس اصلاً فراموشم شده بود‘
رییس کانال پیشتاز تلویزیونی افغانستان میدانست که ادامۀ نشرات برای اعادۀ آرامش کمک کرده میتواند.
زمانی که طالبان وارد کابل شدند فعال نگه داشتن اسکرین طلوع و حفظ محوطه شرکت موبی گروپ (مالک این شبکه) در کل برایم به یک موضوع حیثیتی تبدیل شد. میدانستم که اگر صفحۀ ما سیاه شود مردم چقدر نگران خواهند شد.
در عین حال برگشتن به وضعیت عادی بسیار مشکل و حتا نا ممکن به نظرم میرسید…در آن روز در دفتر بودم. شکنندگی وضعیت شهر به وضوح محسوس بود اما هیچ کسی تصور نمیکرد که همه چیز با چنان سرعت به گونۀ دراماتیک تغییر کند.
بعد از چاشت در نبض شهر به گونه غیر مترقبه تکانهایی حس میشد. آوازهها به سرعت دست به دست میشد که طالبان در ین بخش یا آن بخش شهر دیده شده اند.
ادارات دولتی آهسته آهسته تخلیه میشدند. در دفتر ما هم فضای ترس رو به ازدیاد بود. تعداد ما در دفتر نیز آهسته آهسته کاهش مییافت.
من همه چیز را فراموش کردم و تمام توجه من روی این بود که اسکرین ما خاموش نشود چون میدانستم که این کار باعث انفجار در افکار عامه خواهد بود. در آن لحظات در یک آزمون کلان قرار داشتم، آزمونی که باید اسکرین خود را حفظ کنیم و نشرات ما باید دوام پیدا کند.
ترس اصلاً فراموشم شده بود.
در جریان روز ‘‘متواتر از خانه زنگ دریافت می کردم. خانمام زنگ میزد؛ فرزندم زنگ میزد؛ دخترانم متواتر برایم تیلفون میکردند و از من میخواستند که دفتر را ترک کنم و به خانه برگردم.”
جوابم برایشان این بود که زنده استم؛ جور استم و نمیتوانم کارم را رها کنم.
محتوای نشرات ما هم فقط اطمینان به مردم بود… و بیشتر اعلامیهای را که از طرف وزارت داخلهٔ وقت منتشر شده بود مکرراً نشر می کردیم” اعلامیهای که در آن به مردم اطمینان داده شده بود که گویا هیچ نگران نباشند و انتقال قدرت از طریق یک تعامل سیاسی صورت میگیرد.”
اما هیچ خبر نداشتم که خود وزیری که این اعلامیه را صادر کرده، هم در شهر نیست و از این هم خبر نداشتیم که خود رییس جمهور هم دیگر در شهر نیست.
بعد از دریافت این اطلاعات نگرانیهای ما به مراتب بیشتر شد. لحظه به لحظه همکاران ما دفتر را ترک میکردند.
سپس با ذبیح الله مجاهد، سخنگوی طالبان، تماس گرفتم. او برایم اطمینان داد که طالبان داخل شهر نمیشوند و از دروازۀ کابل پیش نمیروند.
طالبان در این رابطه اعلامیهای صادر کرده بودند که ما آن را بار بار نشر کردیم.
اما طرفهای شام، همه چیز تمام شده به نظر میرسید. نه دیگر حکومت و نظامی وجود داشت و گزارشهایی از سرقتهای مسلحانه در داخل شهر برای ما مواصلت میکرد.
برای رفع ترس و نگرانی مردم، مجبور شدم بار دیگر با مجاهد تماس بگیرم تا از طریق تیلفون و استدیوهای ما برای مردم شهر، یک اندازه اطمینان بدهد. او برای ما یک مصاحبۀ ۱۵دقیقهای داد و آن را در همه چینلهای رادیویی و تلویزیونی خود نشر کردیم.
صبح بعد، ما برنامهٔ خود را مطابق تقسیم اوقات آغاز کردیم، اما در دو ساعت اول، نشرات تکراری داشتیم، زیرا مجری نداشتیم.
اما با دیدن سکرین روشن، همکاران ما یکی پی دیگر به شمول مجریان زن، به کار برگشتند و نشرات ما آهسته آهسته به حالت عادی برگشت.
در این اثنا یک تن از صفوف طالبان، که قبلاً با او آشنا بودم، برایم زنگ زد و تقاضا کرد تا بیاید و در سکرین ما در باره وضعیت پیش آمده تبصره و صحبت داشته باشد. من او را به استدیو دعوت کردم.
زمانیکه او رسید، در استدیو در برابر گرانندهٔ برنامه، بهشته ارغند، قرار گرفت. در آن وقت (خانم ارغند) مطابق تقسیم اوقات در عقب مایک قرار داشت و این (مصاحبه) دقیقاً بخش برنامه روزانۀ ما شد که بعداً در رسانههای معتبر جهانی نیز انعکاس گسترده پیدا کرد و همه را تا جایی به حیرت انداخت.
سپس ارغند نیز به دلایل امنیتی از افغانستان بیرون شد,
با آغاز روند تخلیه وضعیت ما بسیار خراب شد.
بیش از ۹۰ در صد کارمندان ما به شمول “گزارشگران بسیار مجرب ما، گویندگان مجرب و شناخته شده، سر دبیران، فلمبرداران و از تمام بخشها” وظایف شان را ترک کردند. همهٔ شان به سمت میدان هوایی “هجوم’’ بردند.
کمبود نیروی بشری چنان در وضعیت بد قرار داشت که سه بار نزدیک بود نشرات ما قطع شود.
ناگزیر بودیم همه کارمندانی را که وظایف را ترک کرده بودند، جایگزین کنیم. اما زمانیکه بهترین و درخشانترین ژورنالستان همه تلاش میکنند تا کشور شان را ترک کنند، پیدا کردن استعدادهای جدید، کار دشواری است.
با شماری از کارمندان پیشین تماس گرفتم و از آنان خواستم برگردند. شماری از گزارشگران تازه را استخدام کردم.
بعضیها انتقاد میکنند که کیفیت نشرات ما پایین آمده یا طلوع نیوز تغییر کرده، اما این بسیار طبیعی است. کسانی که سالها در رسانهها کار کردند دفعتاً غایب شدند و ما مجبور شدیم به افراد آماتور و غیرحرفهای مراجعه بکنیم.
طبیعی است که تواناییها وظرفیتهای همکاران جدید ما پایین است اما آهسته آهسته بهتر میشوند.
واضح است که دسترسی به اطلاعات ‘‘در نظام کنونی نسبت به نظام گذشته” به مراتب محدودتر است، اما این بدین معنا نیست که ما مانند رادیو تلویزیون ملی هر آنچه را که خواست طالبان باشد، نشر بکنیم. این طور نیست.
بحثهای ما آزاد است؛ تحلیلهای ما آزاد است؛ تولید خبرهای ما آزاد است.
ما شمار زیادی از کارمندان مسلکی رسانهای را از دست دادیم و ترک دسته جمعی آنان هنوز هم ادامه دارد.
دیوارها، سقف، دهلیزها و اتاقهای طلوع نیوز همان استند که بودند، اما افراد سابق نیستند. هر چوکی را که نگاه میکنم، جایی که همکاران ما چای میخوردند یا سگرت میکشیدند یا قصه میکردند یا در پشت میز مصروف کار بودند هر طرفی که میروم خاطرات گذشته همکاران برمیگردد و بسیار زیاد مرا متاثر میسازد…
حال ما منتظر استیم که در آینده چه کرده میتوانیم، خطوط بعدی فعالیتما را قانون رسانههای (آیندۀ طالبان) روشن خواهد کرد که آیا ما میتوانیم در فضای رسانهای بعدی افغانستان تنفس بکنیم.
شاید از مقراراتی که از سوی طالبان وضع میشود، خوشم نیاید و تصمیم به ترک وظیفه بگیرم.
برداشتم این است که در بین طالبان در مورد فلسفۀ وجودی رسانههای آزاد اختلاف نظر وجود دارد. تعدادی از آنان مضمون و محتوای رسانههای آزاد را درک میکنند، اما برای تعدادی بیشتر شان درک این فلسفه دشوار است.
در اغلب موارد آنان از رسانههای آزاد همان توقعی را دارند که از رسانههای تحت کنترول حکومت انتظار دارند.
در سه تا چهار ماه گذشته، نسبت به ماههای نخست حاکمیت طالبان، باورم نسبت به آیندۀ آزادی رسانهها کمتر شده است.
محدودیتها درسطح ولایات بی نهایت زیاد است. مثلاً از خبرنگاران خواسته میشود تا سوژههای خبری شان را با مقامهای محلی شریک بسازند و مقامهای محلی را از جزییات گزارشهای تهیه شده نیز با خبر بسازند. این کار یک سانسور بسیار علنی و آشکار است.
تهدیدها هنوز هم وجود دارد.
اگر تغییری قابل لمس در وضعیت و فضای کاری رسانهها به وجود نیاید، من مطمین نیستم که رسانههای آزاد افغانستان دیر باقی بماند.
طالبان، صافی و دو کارمند دیگر طلوع را در ماه مارچ پس از آن مختصراً بازداشت کرد که این رسانه از رهنمود طالبان برای نشر نکردن سریالهای خارجی سر باز زدند.
باید بگویم که تغییر در نظرم به هیچ وجه ربطی به توقیفم ندارد. یک نگاه کلی به فعالیت و ماحول فضای رسانهها در افغانستان دارم. این موضوع فردی، شخصی و یک رسانه نیست. این نظر و دیدگاه ام در مورد وضعیت کلی رسانهها در افغانستان است.
در اوایل زیاد در مورد ترک افغانستان فکر نمیکردم. بیشتر به این فکر میکردم که چگونه میتوانم یک رسانۀ معتبر خبری را در افغانستان حفظ بکنم و به فعالیت خود دوام بدهم و این را یک موفقیت برای خود میدانستم . اما فعلاً زیاد باورمند به این نیستم و همان روحیهای که در افغانستان بمانم را از دست داده ام و در فکر بر آمدن از کشور هم استم.
مصاحبه با خپلواک صافی به خاطر فشرده سازی و وضاحت، بیرون نویس و ویرایش شده است. تلویزیون طلوع تا چندی پیش یکی از وابستگان نشراتی صدای امریکا بود.
در مورد این پروژه
پس از مسلط شدن طالبان بر افغانستان در اگست سال گذشته، صدها خبرنگار از آن کشور فرار کردند، اما با وصف خصومت رژیم طالبان، شماری از خبرنگاران ترجیح دادند که در افغانستان باقی بمانند. مسعود فریور، مدیر پیشین بخش افغانستان در صدای امریکا با چند خبرنگار افغان مصاحبه کرده است و در مورد دلیل تصمیم شان برای باقی ماندن در افغانستان و اینکه چگونه کار آنان فرهنگ عدم تحمل را در افغانستان دگرگون کرده، پرسش هایی را مطرح کرده است. جسیکا جریت، ویراستار بخش آزادی مطبوعات در صدای امریکا