داستان مصور

مبارزه با خانه و جامعه برای آزادی

ژینا برای کسب آزادی خود، علاوه بر حکومت، باید با افکار سنتی خانوادهٔ خود هم مبارزه می‌کرد. او پس از اشتراک در تظاهرات ضد دولتی سال ۲۰۲۲ تهدید و مجبور به فرار به بخش عراقی ساحات کردنشین شد."

"موهایم را در اولین روز اعتراضات تراشیدم."

"چون تمایلی به ادامه پوشیدن چادر نداشتم."

ژینا
زن 32 ساله کرد ایرانی که در عراق زندگی می کند

"اما تصورکرده می‌توانید که موی کسی بتواند دلیلی برای مرگش باشد؟"

مرگ مهسا امینی، بانوی 22 ساله کرد ایران، که در کردی او را هم ژینا صدا می کردند، سبب اعتراضات در ایران و جهان شد. ژینا می‌گوید که تا قبل از مرگ مهسا، او همیشه از دستورات خانواده اش پیروی می‌کرد.

"من از خانواده‌ام و رژیم ایران رنج زیادی کشیدم. رژیم ایران به زن به عنوان یک شی نگاه می‌کنند."

"خانواده مرا در 13 سالگی مجبور به ازدواج کردند. مجبورم کردند که تحصیلم را ترک کنم."

"او 33 ساله بود و من 13 ساله. در 15 سالگی پسرم را به دنیا آوردم."

"حال که به آن زمان فکر می‌کنم، تعجب می کنم که چطور جان سالم به در بردم؟"

"من هفت سال به محکمه مراجعه کردم اما موفق نشدم از همسرم طلاق بگیرم."

"به من اجازه طلاق گرفتن نمی‌دادند، چون فقط مرد حق دادن طلاق را دارد."

"خانواده از من حمایت نکرد، چون طلاق تابو بود."

"وقتی موهایم را تراشیدم، شوهرم با من دعوا کرد."

"او گفت:

برای چی موهایت را تراشیدی؟"

"..چرا می خواهی از چنین زنان پیروی کنی؟"

"صبح ها وقتی از خانه بیرون می‌رفت دروازه را پشت سرش قفل می کرد."

"اما من قفل را می‌شکستم و بیرون می‌رفتم."

"من هیچ برخوردی با پولیس گشت ارشاد نداشتم، چون خانواده‌ام خیلی مذهبی هستند."

"اگر از خانه بیرون می‌رفتم باید لباس‌هایی میپوشیدم که مطابق با معیارهای آنان باشد."

آرایش ممنوع.

لباس ها نباید تنگ، کوتاه و بدن‌نما باشد.

لباس باید از سر تا پا را بپوشاند.

اما وقتی مهسا امینی در بازداشت پولیس جان باخت، همه چیز تغییر کرد.

"من قرار بود دو روز در هفته به عنوان پرستار در یک کلینیک کار کنم."

"اما وقتی در شبکه‌های اجتماعی دیدم که ژینا به قتل رسید، با وجود مخالفت حکومت، ما به قبرستان محل دفن او رفتیم."

عکس اصلی از نیلوفر حامدی

«پیکر او به شهر سقز بازگردانده شد و حکومت خانواده او را به سکوت تهدید کرد.»

سقز

تهران

ایران

عراق

عربستان سعودی

"مردم حدود نیمه شب به سمت قبرستان رفتند. حکومت راه ها را بست و سعی کرد مانع آگاهی مردم از زمان رسیدن پیکر او شود."

آنچه در آغاز به عنوان راهپیمایی تشییع جنازه شروع شد، به سرعت به انفجاری از اعتراضات در سراسر کشور و جهان تبدیل شد.

تا چند ماه دیگر، صدها معترض کشته شدند، زیرا حکومت به فریادهای "زن، زندگی و آزادی" با خشونت پاسخ داد.

دختران دانش‌آموز با راهپیمایی‌های خیابانی و اعتراض‌های آنلاین، به این جنبش پیوستند.

عفو بین‌الملل گزارش داد که 22 هزار نفر از جمله کودکان بازداشت و شکنجه شده‌اند.

نام "مهسا امنیی" از زمانی که در سال گذشته به قتل رسید، میلیون‌ها بار در جهان تکرار شد.

اما نام کردی او ژینا است.

زنان کرد ایرانی می‌گویند که مهم است از او با نام ژینا یاد شود.

این زنان می‌گویند حکومت مانع نام‌های ایرانی و کردی اصیل می‌شود که این یک تبعیض علیه کردها است.

"در روز اول، حکومت به مردم شلیک نکرد. فقط به مردم گفتند به خانه‌هایتان بروید وگرنه شلیک می‌کنیم."

"من روز چهارم زخمی شدم."

"حس کردم کسی از پشت به من ضربه زد و افتادم."

"وقتی بلند شدم، دوستم گفت که یک نفر با چاقو به من ضربه زد. 17 بخیه خوردم."

"موهایم را در اولین روز اعتراضات تراشیدم."

"چون تمایلی به ادامه پوشیدن چادر نداشتم."

ژینا
زن 32 ساله کرد ایرانی که در عراق زندگی می کند

"اما تصورکرده می‌توانید که موی کسی بتواند دلیلی برای مرگش باشد؟"

مرگ مهسا امینی، بانوی 22 ساله کرد ایران، که در کردی او را هم ژینا صدا می کردند، سبب اعتراضات در ایران و جهان شد. ژینا می‌گوید که تا قبل از مرگ مهسا، او همیشه از دستورات خانواده اش پیروی می‌کرد.

"من از خانواده‌ام و رژیم ایران رنج زیادی کشیدم. رژیم ایران به زن به عنوان یک شی نگاه می‌کنند."

"خانواده مرا در 13 سالگی مجبور به ازدواج کردند. مجبورم کردند که تحصیلم را ترک کنم."

"او 33 ساله بود و من 13 ساله. در 15 سالگی پسرم را به دنیا آوردم."

"حال که به آن زمان فکر می‌کنم، تعجب می کنم که چطور جان سالم به در بردم؟"

"من هفت سال به محکمه مراجعه کردم اما موفق نشدم از همسرم طلاق بگیرم."

"به من اجازه طلاق گرفتن نمی‌دادند، چون فقط مرد حق دادن طلاق را دارد."

"خانواده از من حمایت نکرد، چون طلاق تابو بود."

"وقتی موهایم را تراشیدم، شوهرم با من دعوا کرد."

"او گفت:

برای چی موهایت را تراشیدی؟"

"..چرا می خواهی از چنین زنان پیروی کنی؟"

"صبح ها وقتی از خانه بیرون می‌رفت دروازه را پشت سرش قفل می کرد."

"اما من قفل را می‌شکستم و بیرون می‌رفتم."

"من هیچ برخوردی با پولیس گشت ارشاد نداشتم، چون خانواده‌ام خیلی مذهبی هستند."

"اگر از خانه بیرون می‌رفتم باید لباس‌هایی میپوشیدم که مطابق با معیارهای آنان باشد."

آرایش ممنوع.

لباس ها نباید تنگ، کوتاه و بدن‌نما باشد.

لباس باید از سر تا پا را بپوشاند.

اما وقتی مهسا امینی در بازداشت پولیس جان باخت، همه چیز تغییر کرد.

"من قرار بود دو روز در هفته به عنوان پرستار در یک کلینیک کار کنم."

"اما وقتی در شبکه‌های اجتماعی دیدم که ژینا به قتل رسید، با وجود مخالفت حکومت، ما به قبرستان محل دفن او رفتیم."

عکس اصلی از نیلوفر حامدی

«پیکر او به شهر سقز بازگردانده شد و حکومت خانواده او را به سکوت تهدید کرد.»

ترکمنستان

سقز

تهران

ایران

عراق

عربستان سعودی

"مردم حدود نیمه شب به سمت قبرستان رفتند. حکومت راه ها را بست و سعی کرد مانع آگاهی مردم از زمان رسیدن پیکر او شود."

آنچه در آغاز به عنوان راهپیمایی تشییع جنازه شروع شد، به سرعت به انفجاری از اعتراضات در سراسر کشور و جهان تبدیل شد.

تا چند ماه دیگر، صدها معترض کشته شدند، زیرا حکومت به فریادهای "زن، زندگی و آزادی" با خشونت پاسخ داد.

دختران دانش‌آموز با راهپیمایی‌های خیابانی و اعتراض‌های آنلاین، به این جنبش پیوستند.

عفو بین‌الملل گزارش داد که 22 هزار نفر از جمله کودکان بازداشت و شکنجه شده‌اند.

نام "مهسا امنیی" از زمانی که در سال گذشته به قتل رسید، میلیون‌ها بار در جهان تکرار شد.

اما نام کردی او ژینا است.

زنان کرد ایرانی می‌گویند که مهم است از او با نام ژینا یاد شود.

این زنان می‌گویند حکومت مانع نام‌های ایرانی و کردی اصیل می‌شود که این یک تبعیض علیه کردها است.

"در روز اول، حکومت به مردم شلیک نکرد. فقط به مردم گفتند به خانه‌هایتان بروید وگرنه شلیک می‌کنیم."

"من روز چهارم زخمی شدم."

"حس کردم کسی از پشت به من ضربه زد و افتادم."

"وقتی بلند شدم، دوستم گفت که یک نفر با چاقو به من ضربه زد. 17 بخیه خوردم."

"موهایم را در اولین روز اعتراضات تراشیدم."

"چون تمایلی به ادامه پوشیدن چادر نداشتم."

"اما تصورکرده می‌توانید که موی کسی بتواند دلیلی برای مرگش باشد؟"

ژینا
زن 32 ساله کرد ایرانی که در عراق زندگی می کند

"من از خانواده‌ام و رژیم ایران رنج زیادی کشیدم. رژیم ایران به زن به عنوان یک شی نگاه می‌کنند."

مرگ مهسا امینی، بانوی 22 ساله کرد ایران، که در کردی او را هم ژینا صدا می کردند، سبب اعتراضات در ایران و جهان شد. ژینا می‌گوید که تا قبل از مرگ مهسا، او همیشه از دستورات خانواده اش پیروی می‌کرد.

"او 33 ساله بود و من 13 ساله. در 15 سالگی پسرم را به دنیا آوردم."

"خانواده مرا در 13 سالگی مجبور به ازدواج کردند. مجبورم کردند که تحصیلم را ترک کنم."

"حال که به آن زمان فکر می‌کنم، تعجب می کنم که چطور جان سالم به در بردم؟"

"من هفت سال به محکمه مراجعه کردم اما موفق نشدم از همسرم طلاق بگیرم."

"به من اجازه طلاق گرفتن نمی‌دادند، چون فقط مرد حق دادن طلاق را دارد."

"خانواده از من حمایت نکرد، چون طلاق تابو بود."

"وقتی موهایم را تراشیدم، شوهرم با من دعوا کرد."

"او گفت:

"..چرا می خواهی از چنین زنان پیروی کنی؟"

برای چی موهایت را تراشیدی؟"

"اما من قفل را می‌شکستم و بیرون می‌رفتم."

"صبح ها وقتی از خانه بیرون می‌رفت دروازه را پشت سرش قفل می کرد."

"اگر از خانه بیرون می‌رفتم باید لباس‌هایی میپوشیدم که مطابق با معیارهای آنان باشد."

"من هیچ برخوردی با پولیس گشت ارشاد نداشتم، چون خانواده‌ام خیلی مذهبی هستند."

لباس ها نباید تنگ، کوتاه و بدن‌نما باشد.

آرایش ممنوع.

لباس باید از سر تا پا را بپوشاند.

"من قرار بود دو روز در هفته به عنوان پرستار در یک کلینیک کار کنم."

اما وقتی مهسا امینی در بازداشت پولیس جان باخت، همه چیز تغییر کرد.

"اما وقتی در شبکه‌های اجتماعی دیدم که ژینا به قتل رسید، با وجود مخالفت حکومت، ما به قبرستان محل دفن او رفتیم."

عکس اصلی از نیلوفر حامدی

"مردم حدود نیمه شب به سمت قبرستان رفتند. حکومت راه ها را بست و سعی کرد مانع آگاهی مردم از زمان رسیدن پیکر او شود."

«پیکر او به شهر سقز بازگردانده شد و حکومت خانواده او را به سکوت تهدید کرد.»

ترکمنستان

سقز

تهران

ایران

عراق

عربستان سعودی

آنچه در آغاز به عنوان راهپیمایی تشییع جنازه شروع شد، به سرعت به انفجاری از اعتراضات در سراسر کشور و جهان تبدیل شد.

تا چند ماه دیگر، صدها معترض کشته شدند، زیرا حکومت به فریادهای "زن، زندگی و آزادی" با خشونت پاسخ داد.

عفو بین‌الملل گزارش داد که 22 هزار نفر از جمله کودکان بازداشت و شکنجه شده‌اند.

دختران دانش‌آموز با راهپیمایی‌های خیابانی و اعتراض‌های آنلاین، به این جنبش پیوستند.

نام "مهسا امنیی" از زمانی که در سال گذشته به قتل رسید، میلیون‌ها بار در جهان تکرار شد.

اما نام کردی او ژینا است.

زنان کرد ایرانی می‌گویند که مهم است از او با نام ژینا یاد شود.

این زنان می‌گویند حکومت مانع نام‌های ایرانی و کردی اصیل می‌شود که این یک تبعیض علیه کردها است.

"در روز اول، حکومت به مردم شلیک نکرد. فقط به مردم گفتند به خانه‌هایتان بروید وگرنه شلیک می‌کنیم."

"من روز چهارم زخمی شدم."

"حس کردم کسی از پشت به من ضربه زد و افتادم."

"وقتی بلند شدم، دوستم گفت که یک نفر با چاقو به من ضربه زد. 17 بخیه خوردم."

"اما تصورکرده می‌توانید که موی کسی بتواند دلیلی برای مرگش باشد؟"

"چون تمایلی به ادامه پوشیدن چادر نداشتم."

"موهایم را در اولین روز اعتراضات تراشیدم."

ژینا
زن 32 ساله کرد ایرانی که در عراق زندگی می کند

مرگ مهسا امینی، بانوی 22 ساله کرد ایران، که در کردی او را هم ژینا صدا می کردند، سبب اعتراضات در ایران و جهان شد. ژینا می‌گوید که تا قبل از مرگ مهسا، او همیشه از دستورات خانواده اش پیروی می‌کرد.

"خانواده مرا در 13 سالگی مجبور به ازدواج کردند. مجبورم کردند که تحصیلم را ترک کنم."

"من از خانواده‌ام و رژیم ایران رنج زیادی کشیدم. رژیم ایران به زن به عنوان یک شی نگاه می‌کنند."

"حال که به آن زمان فکر می‌کنم، تعجب می کنم که چطور جان سالم به در بردم؟"

"او 33 ساله بود و من 13 ساله. در 15 سالگی پسرم را به دنیا آوردم."

"خانواده از من حمایت نکرد، چون طلاق تابو بود."

"به من اجازه طلاق گرفتن نمی‌دادند، چون فقط مرد حق دادن طلاق را دارد."

"من هفت سال به محکمه مراجعه کردم اما موفق نشدم از همسرم طلاق بگیرم."

"او گفت:

"وقتی موهایم را تراشیدم، شوهرم با من دعوا کرد."

"..چرا می خواهی از چنین زنان پیروی کنی؟"

برای چی موهایت را تراشیدی؟"

"اما من قفل را می‌شکستم و بیرون می‌رفتم."

"صبح ها وقتی از خانه بیرون می‌رفت دروازه را پشت سرش قفل می کرد."

اما وقتی مهسا امینی در بازداشت پولیس جان باخت، همه چیز تغییر کرد.

"من هیچ برخوردی با پولیس گشت ارشاد نداشتم، چون خانواده‌ام خیلی مذهبی هستند."

"اگر از خانه بیرون می‌رفتم باید لباس‌هایی میپوشیدم که مطابق با معیارهای آنان باشد."

آرایش ممنوع.

لباس ها نباید تنگ، کوتاه و بدن‌نما باشد.

لباس باید از سر تا پا را بپوشاند.

«پیکر او به شهر سقز بازگردانده شد و حکومت خانواده او را به سکوت تهدید کرد.»

"من قرار بود دو روز در هفته به عنوان پرستار در یک کلینیک کار کنم."

"اما وقتی در شبکه‌های اجتماعی دیدم که ژینا به قتل رسید، با وجود مخالفت حکومت، ما به قبرستان محل دفن او رفتیم."

ترکمنستان

سقز

تهران

عراق

ایران

عربستان سعودی

عکس اصلی از نیلوفر حامدی

"مردم حدود نیمه شب به سمت قبرستان رفتند. حکومت راه ها را بست و سعی کرد مانع آگاهی مردم از زمان رسیدن پیکر او شود."

آنچه در آغاز به عنوان راهپیمایی تشییع جنازه شروع شد، به سرعت به انفجاری از اعتراضات در سراسر کشور و جهان تبدیل شد.

تا چند ماه دیگر، صدها معترض کشته شدند، زیرا حکومت به فریادهای "زن، زندگی و آزادی" با خشونت پاسخ داد.

نام "مهسا امنیی" از زمانی که در سال گذشته به قتل رسید، میلیون‌ها بار در جهان تکرار شد.

عفو بین‌الملل گزارش داد که 22 هزار نفر از جمله کودکان بازداشت و شکنجه شده‌اند.

دختران دانش‌آموز با راهپیمایی‌های خیابانی و اعتراض‌های آنلاین، به این جنبش پیوستند.

اما نام کردی او ژینا است.

زنان کرد ایرانی می‌گویند که مهم است از او با نام ژینا یاد شود.

"در روز اول، حکومت به مردم شلیک نکرد. فقط به مردم گفتند به خانه‌هایتان بروید وگرنه شلیک می‌کنیم."

این زنان می‌گویند حکومت مانع نام‌های ایرانی و کردی اصیل می‌شود که این یک تبعیض علیه کردها است.

"وقتی بلند شدم، دوستم گفت که یک نفر با چاقو به من ضربه زد. 17 بخیه خوردم."

"حس کردم کسی از پشت به من ضربه زد و افتادم."

"من روز چهارم زخمی شدم."

"من مراقبت‌های طبی را بلد بودم و به زخمی‌ها کمک می‌کردم."

"من حتا روز بعد از آن هم، به تظاهرات رفتم."

"دواخانه ها و شفاخانه ها به ما دارو نمی‌دادند، چون همه آنها تحت کنترول حکومت استند."

سقز، ایران

"روز ششم در میدان زندان جمع شدیم."

دریای سقز

"چون من وسط جمعیت بودم فقط 15 گلوله ساچمه‌ای به بازو و سینه‌ام اصابت کرد."

"پولیس مسلح به سمت ما آمد و مستقیماً بر معترضان شلیک کردند."

"اما بعضی‌ها به شدت زخمی شدند."

"آنان مرا به اقدام علیه حکومت متهم کردند و گفتند که فلم و عکس دارند که مرا در حال درمان زخمی شدگان نشان می دهد."

"تلیفونم را خاموش کردم و با همان لباسی که پوشیده بودم از خانه خارج شدم."

"وقتی به خانه رسیدم، نیروهای استخبارات تماس گرفتند و از من خواستند به دفترشان بروم."

"شوهرم در مورد من به ماموران استخبارات معلومات داده بود."

"می‌ترسیدم سرنوشتی مشابه ژینا امینی داشته باشم. گیج بودم و درد داشتم؛ چون هم چاقو خورده بودم هم گلوله."

در منطقه کردستان عراق و ایران، کالاها و مردم به گونۀ شبانه از مرزهای کوهستانی دوکشور به دو طرف مرز انتقال می یابند.

ژینا به شهر بوکان گریخت و در آنجا با افرادی ملاقات کرد که به او کمک کردند تا به کردستان عراق منتقل شود.

آذربایجان

ترکمنستان

دریای خزر

ترکیه

بوکان

تهران

عراق

ایران

"قبل از عبور از مرز، از خانواده‌ای در یک روستا لباس مردانه گرفتم تا در راه کسی نفهمد من زن استم."

"صدای نفس کشیدن شنیده می شد."

"ساعت دوی پس از نیمه شب حرکت کردیم. بالای کوه خیلی خاموشی بود."

"می‌ترسیدیم از اینکه سر و صدایی ایجاد کنیم."

"می‌توانستم کمی پیشتر، جای پای مردمی را ببینم که پیش از من از آنجا گذشته بودند."

"وقتی در ایران بودم نمی‌توانستم به تنهایی به بازار بروم."

"مرا به گونه ای بزرگ کرده بودند که زنان نتوانند مستقل شوند یا به تنهایی سفر کنند.…"

"هیچوقت در ایران آزاد نبودم."

"بگوییم زنان با مردان برابر اند."

"اعتراض کنیم و بگوییم زنان هم وجود دارند."

"این فشارها جمع شد و وقتی فرصت پیش آمد، باید فوران می‌کردیم."

"ما باید حق تحصیل داشته باشیم و هر چه می‌خواهیم بپوشیم."

"قتل ژینا امینی فرصتی شد تا اینها را به جهان بگوییم."

"من حتا روز بعد از آن هم، به تظاهرات رفتم."

"من مراقبت‌های طبی را بلد بودم و به زخمی‌ها کمک می‌کردم."

"دواخانه ها و شفاخانه ها به ما دارو نمی‌دادند، چون همه آنها تحت کنترول حکومت استند."

"روز ششم در میدان زندان جمع شدیم."

"پولیس مسلح به سمت ما آمد و مستقیماً بر معترضان شلیک کردند."

"چون من وسط جمعیت بودم فقط 15 گلوله ساچمه‌ای به بازو و سینه‌ام اصابت کرد."

"اما بعضی‌ها به شدت زخمی شدند."

"وقتی به خانه رسیدم، نیروهای استخبارات تماس گرفتند و از من خواستند به دفترشان بروم."

"آنان مرا به اقدام علیه حکومت متهم کردند و گفتند که فلم و عکس دارند که مرا در حال درمان زخمی شدگان نشان می دهد."

"تلیفونم را خاموش کردم و با همان لباسی که پوشیده بودم از خانه خارج شدم."

"می‌ترسیدم سرنوشتی مشابه ژینا امینی داشته باشم. گیج بودم و درد داشتم؛ چون هم چاقو خورده بودم هم گلوله."

"شوهرم در مورد من به ماموران استخبارات معلومات داده بود."

ژینا به شهر بوکان گریخت و در آنجا با افرادی ملاقات کرد که به او کمک کردند تا به کردستان عراق منتقل شود.

دریای خزر

ایران

بوکان

تهران

عراق

در منطقه کردستان عراق و ایران، کالاها و مردم به گونۀ شبانه از مرزهای کوهستانی دوکشور به دو طرف مرز انتقال می یابند.

"قبل از عبور از مرز، از خانواده‌ای در یک روستا لباس مردانه گرفتم تا در راه کسی نفهمد من زن استم."

"ساعت دوی پس از نیمه شب حرکت کردیم. بالای کوه خیلی خاموشی بود."

"صدای نفس کشیدن شنیده می شد."

"می‌ترسیدیم از اینکه سر و صدایی ایجاد کنیم."

"می‌توانستم کمی پیشتر، جای پای مردمی را ببینم که پیش از من از آنجا گذشته بودند."

"مرا به گونه ای بزرگ کرده بودند که زنان نتوانند مستقل شوند یا به تنهایی سفر کنند.…"

"وقتی در ایران بودم نمی‌توانستم به تنهایی به بازار بروم."

"هیچوقت در ایران آزاد نبودم."

"این فشارها جمع شد و وقتی فرصت پیش آمد، باید فوران می‌کردیم."

"اعتراض کنیم و بگوییم زنان هم وجود دارند."

"بگوییم زنان با مردان برابر اند."

"ما باید حق تحصیل داشته باشیم و هر چه می‌خواهیم بپوشیم."

"قتل ژینا امینی فرصتی شد تا اینها را به جهان بگوییم."

"من حتا روز بعد از آن هم، به تظاهرات رفتم."

"من مراقبت‌های طبی را بلد بودم و به زخمی‌ها کمک می‌کردم."

"دواخانه ها و شفاخانه ها به ما دارو نمی‌دادند، چون همه آنها تحت کنترول حکومت استند."

"روز ششم در میدان زندان جمع شدیم."

"پولیس مسلح به سمت ما آمد و مستقیماً بر معترضان شلیک کردند."

"چون من وسط جمعیت بودم فقط 15 گلوله ساچمه‌ای به بازو و سینه‌ام اصابت کرد."

"اما بعضی‌ها به شدت زخمی شدند."

"وقتی به خانه رسیدم، نیروهای استخبارات تماس گرفتند و از من خواستند به دفترشان بروم."

"آنان مرا به اقدام علیه حکومت متهم کردند و گفتند که فلم و عکس دارند که مرا در حال درمان زخمی شدگان نشان می دهد."

"تلیفونم را خاموش کردم و با همان لباسی که پوشیده بودم از خانه خارج شدم."

"می‌ترسیدم سرنوشتی مشابه ژینا امینی داشته باشم. گیج بودم و درد داشتم؛ چون هم چاقو خورده بودم هم گلوله."

"شوهرم در مورد من به ماموران استخبارات معلومات داده بود."

ژینا به شهر بوکان گریخت و در آنجا با افرادی ملاقات کرد که به او کمک کردند تا به کردستان عراق منتقل شود.

دریای خزر

ترکیه

تهران

بوکان

عراق

ایران

در منطقه کردستان عراق و ایران، کالاها و مردم به گونۀ شبانه از مرزهای کوهستانی دوکشور به دو طرف مرز انتقال می یابند.

"قبل از عبور از مرز، از خانواده‌ای در یک روستا لباس مردانه گرفتم تا در راه کسی نفهمد من زن استم."

"ساعت دوی پس از نیمه شب حرکت کردیم. بالای کوه خیلی خاموشی بود."

"صدای نفس کشیدن شنیده می شد."

"می‌ترسیدیم از اینکه سر و صدایی ایجاد کنیم."

"می‌توانستم کمی پیشتر، جای پای مردمی را ببینم که پیش از من از آنجا گذشته بودند."

"مرا به گونه ای بزرگ کرده بودند که زنان نتوانند مستقل شوند یا به تنهایی سفر کنند.…"

"وقتی در ایران بودم نمی‌توانستم به تنهایی به بازار بروم."

"هیچوقت در ایران آزاد نبودم."

"این فشارها جمع شد و وقتی فرصت پیش آمد، باید فوران می‌کردیم."

"اعتراض کنیم و بگوییم زنان هم وجود دارند."

"بگوییم زنان با مردان برابر اند."

"ما باید حق تحصیل داشته باشیم و هر چه می‌خواهیم بپوشیم."

"قتل ژینا امینی فرصتی شد تا اینها را به جهان بگوییم."

"من حتا روز بعد از آن هم، به تظاهرات رفتم."

"من مراقبت‌های طبی را بلد بودم و به زخمی‌ها کمک می‌کردم."

"دواخانه ها و شفاخانه ها به ما دارو نمی‌دادند، چون همه آنها تحت کنترول حکومت استند."

"روز ششم در میدان زندان جمع شدیم."

"پولیس مسلح به سمت ما آمد و مستقیماً بر معترضان شلیک کردند."

"چون من وسط جمعیت بودم فقط 15 گلوله ساچمه‌ای به بازو و سینه‌ام اصابت کرد."

"اما بعضی‌ها به شدت زخمی شدند."

"آنان مرا به اقدام علیه حکومت متهم کردند و گفتند که فلم و عکس دارند که مرا در حال درمان زخمی شدگان نشان می دهد."

"وقتی به خانه رسیدم، نیروهای استخبارات تماس گرفتند و از من خواستند به دفترشان بروم."

"تلیفونم را خاموش کردم و با همان لباسی که پوشیده بودم از خانه خارج شدم."

"شوهرم در مورد من به ماموران استخبارات معلومات داده بود."

"می‌ترسیدم سرنوشتی مشابه ژینا امینی داشته باشم. گیج بودم و درد داشتم؛ چون هم چاقو خورده بودم هم گلوله."

ژینا به شهر بوکان گریخت و در آنجا با افرادی ملاقات کرد که به او کمک کردند تا به کردستان عراق منتقل شود.

دریای خزر

ترکیه

بوکان

تهران

عراق

ایران

در منطقه کردستان عراق و ایران، کالاها و مردم به گونۀ شبانه از مرزهای کوهستانی دوکشور به دو طرف مرز انتقال می یابند.

"قبل از عبور از مرز، از خانواده‌ای در یک روستا لباس مردانه گرفتم تا در راه کسی نفهمد من زن استم."

"ساعت دوی پس از نیمه شب حرکت کردیم. بالای کوه خیلی خاموشی بود."

"می‌ترسیدیم از اینکه سر و صدایی ایجاد کنیم."

"صدای نفس کشیدن شنیده می شد."

"مرا به گونه ای بزرگ کرده بودند که زنان نتوانند مستقل شوند یا به تنهایی سفر کنند.…"

"می‌توانستم کمی پیشتر، جای پای مردمی را ببینم که پیش از من از آنجا گذشته بودند."

"هیچوقت در ایران آزاد نبودم."

"وقتی در ایران بودم نمی‌توانستم به تنهایی به بازار بروم."

"اعتراض کنیم و بگوییم زنان هم وجود دارند."

"این فشارها جمع شد و وقتی فرصت پیش آمد، باید فوران می‌کردیم."

"بگوییم زنان با مردان برابر اند."

"ما باید حق تحصیل داشته باشیم و هر چه می‌خواهیم بپوشیم."

"قتل ژینا امینی فرصتی شد تا اینها را به جهان بگوییم."