داستان مصور

شلاق و جریمه برای هیچ!

م. س. زمانیکه صنف هفتم مکتب بود، به خاطری که با یکی از دوستان خانوادگی اش که نسبتی با وی نداشت، پیاده‌گردی می‌کرد، بازداشت و زندانی شد.

تهران، 1367

"از مکتب پیاده به خانه می‌رفتم. شاید فاصله مکتب تا خانهٔ ما یک کوچه دورتر بود."

"اتفاقاً پسر یکی از دوستان مادرم هم در همین مسیر می‌رفت."

"او چهار سال از من بزرگتر و هم‌سن خواهرم بود. فکر کنم آن دو در آن زمان با هم بیرون می‌‍رفتند."

"ناگهان یکی از موترهای پولیس گشت ارشاد متوقف شد."

"آمدند طرف ما و پرسیدند: آیا با هم نسبتی دارید؟"

وقتی فهمیدند که نسبتی نداریم هر دوی ما را دستگیر کردند.

"مرا بازداشت کردند و یک شب نگه داشتند. گفتند پدر و مادرتان باید بیایند و وثیقه بگذارند."

"در داخل بازداشتگاه مجرمان بودند. آدم‌هایی در آنجا بودند که مرتکب جرایم، جرایم واقعی شده بودند." جرایم سنگین داشتند.»

"آنجا زنی بود که هرگز او را فراموش نمی‌کنم."

م. س.
زن 39 ساله کانادایی ایرانی‌تبار

م. س. به دلایل امنیتی نخواست که نام مکمل‌اش در این گزارش گرفته شود.

"این زن کنارم نشست و داستان زندگی‌اش را برایم ‌گفت."

"او زن شوهر‌داری بود که مرتکب زنا شده بود."

"جزای اینکار مرگ است: او باید تا دم مرگ سنگسار می‌شد یا هم به دار آویخته می‌شد."

گروه‌های حقوق بشری 150 مورد بین سال‌های 1358 تا 1388 از اجرای مجازات سنگسار زنان را مستند کرده‌اند.

بعد از آن، تعداد کمی از موارد سنگسار انجام شده، اما مقامات همچنان با زنان به عنوان شهروندان درجه دو رفتار می کنند.

امروز، 40 میلیون زن و دختر زیر نظر پولیس امنیت اخلاقی جمهوری اسلامی ایران قرار دارند.

عدم رعایت حجاب یا حجاب مناسب می‌تواند منجر به بازداشت، جریمه، مجازات زندان و شلاق شود.

تبعیض جنسیتی در ایران بسیار فراتر از حجاب اجباری است.

خروج زنان متاهل از ایران بدون اجازهٔ شوهران شان ممنوع است.

در قوانین ایران، زنان و مردان در مورد طلاق و حضانت فرزندان، حقوق برابر ندارند.

دختران زیر 13 سال به عقد مردان در آورده می‌شوند و سازمان ملل متحد می‌گوید که وضعیت موجود نمی‌تواند از زنان و کودکان در مقابل خشونت محافظت کند.

"بنا‌ براین، مرگ مهسا امینی برای ما تعجب آور نبود. اما این نمونه‌ای بارز برای درک ماهیت این رژیم از سوی جامعه جهانی بود."

"نقطهٔ عطفی بود... زیرا همه با سرنوشت او پیوند داشتند. ما همه قربانیان این رژیم بوده‌ایم."

تهران، 1367

"از مکتب پیاده به خانه می‌رفتم. شاید فاصله مکتب تا خانهٔ ما یک کوچه دورتر بود."

"اتفاقاً پسر یکی از دوستان مادرم هم در همین مسیر می‌رفت."

"او چهار سال از من بزرگتر و هم‌سن خواهرم بود. فکر کنم آن دو در آن زمان با هم بیرون می‌‍رفتند."

"ناگهان یکی از موترهای پولیس گشت ارشاد متوقف شد."

"آمدند طرف ما و پرسیدند: آیا با هم نسبتی دارید؟"

وقتی فهمیدند که نسبتی نداریم هر دوی ما را دستگیر کردند.

"مرا بازداشت کردند و یک شب نگه داشتند. گفتند پدر و مادرتان باید بیایند و وثیقه بگذارند."

"در داخل بازداشتگاه مجرمان بودند. آدم‌هایی در آنجا بودند که مرتکب جرایم، جرایم واقعی شده بودند." جرایم سنگین داشتند.»

"آنجا زنی بود که هرگز او را فراموش نمی‌کنم."

م. س.
زن 39 ساله کانادایی ایرانی‌تبار

م. س. به دلایل امنیتی نخواست که نام مکمل‌اش در این گزارش گرفته شود.

"این زن کنارم نشست و داستان زندگی‌اش را برایم ‌گفت."

"او زن شوهر‌داری بود که مرتکب زنا شده بود."

"جزای اینکار مرگ است: او باید تا دم مرگ سنگسار می‌شد یا هم به دار آویخته می‌شد."

گروه‌های حقوق بشری 150 مورد بین سال‌های 1358 تا 1388 از اجرای مجازات سنگسار زنان را مستند کرده‌اند.

بعد از آن، تعداد کمی از موارد سنگسار انجام شده، اما مقامات همچنان با زنان به عنوان شهروندان درجه دو رفتار می کنند.

امروز، 40 میلیون زن و دختر زیر نظر پولیس امنیت اخلاقی جمهوری اسلامی ایران قرار دارند.

عدم رعایت حجاب یا حجاب مناسب می‌تواند منجر به بازداشت، جریمه، مجازات زندان و شلاق شود.

تبعیض جنسیتی در ایران بسیار فراتر از حجاب اجباری است.

خروج زنان متاهل از ایران بدون اجازهٔ شوهران شان ممنوع است.

در قوانین ایران، زنان و مردان در مورد طلاق و حضانت فرزندان، حقوق برابر ندارند.

دختران زیر 13 سال به عقد مردان در آورده می‌شوند و سازمان ملل متحد می‌گوید که وضعیت موجود نمی‌تواند از زنان و کودکان در مقابل خشونت محافظت کند.

"بنا‌ براین، مرگ مهسا امینی برای ما تعجب آور نبود. اما این نمونه‌ای بارز برای درک ماهیت این رژیم از سوی جامعه جهانی بود."

"نقطهٔ عطفی بود... زیرا همه با سرنوشت او پیوند داشتند. ما همه قربانیان این رژیم بوده‌ایم."

تهران، 1367

"از مکتب پیاده به خانه می‌رفتم. شاید فاصله مکتب تا خانهٔ ما یک کوچه دورتر بود."

"اتفاقاً پسر یکی از دوستان مادرم هم در همین مسیر می‌رفت."

"او چهار سال از من بزرگتر و هم‌سن خواهرم بود. فکر کنم آن دو در آن زمان با هم بیرون می‌‍رفتند."

"ناگهان یکی از موترهای پولیس گشت ارشاد متوقف شد."

"آمدند طرف ما و پرسیدند: آیا با هم نسبتی دارید؟"

"خواهرت است؟"

وقتی فهمیدند که نسبتی نداریم هر دوی ما را دستگیر کردند.

"در داخل بازداشتگاه مجرمان بودند. آدم‌هایی در آنجا بودند که مرتکب جرایم، جرایم واقعی شده بودند." جرایم سنگین داشتند.»

"مرا بازداشت کردند و یک شب نگه داشتند. گفتند پدر و مادرتان باید بیایند و وثیقه بگذارند."

"آنجا زنی بود که هرگز او را فراموش نمی‌کنم."

م. س.
زن 39 ساله کانادایی ایرانی‌تبار

م. س. به دلایل امنیتی نخواست که نام مکمل‌اش در این گزارش گرفته شود.

"این زن کنارم نشست و داستان زندگی‌اش را برایم ‌گفت."

"او زن شوهر‌داری بود که مرتکب زنا شده بود."

"جزای اینکار مرگ است: او باید تا دم مرگ سنگسار می‌شد یا هم به دار آویخته می‌شد."

گروه‌های حقوق بشری 150 مورد بین سال‌های 1358 تا 1388 از اجرای مجازات سنگسار زنان را مستند کرده‌اند.

بعد از آن، تعداد کمی از موارد سنگسار انجام شده، اما مقامات همچنان با زنان به عنوان شهروندان درجه دو رفتار می کنند.

عدم رعایت حجاب یا حجاب مناسب می‌تواند منجر به بازداشت، جریمه، مجازات زندان و شلاق شود.

امروز، 40 میلیون زن و دختر زیر نظر پولیس امنیت اخلاقی جمهوری اسلامی ایران قرار دارند.

خروج زنان متاهل از ایران بدون اجازهٔ شوهران شان ممنوع است.

تبعیض جنسیتی در ایران بسیار فراتر از حجاب اجباری است.

در قوانین ایران، زنان و مردان در مورد طلاق و حضانت فرزندان، حقوق برابر ندارند.

دختران زیر 13 سال به عقد مردان در آورده می‌شوند و سازمان ملل متحد می‌گوید که وضعیت موجود نمی‌تواند از زنان و کودکان در مقابل خشونت محافظت کند.

"بنا‌ براین، مرگ مهسا امینی برای ما تعجب آور نبود. اما این نمونه‌ای بارز برای درک ماهیت این رژیم از سوی جامعه جهانی بود."

"نقطهٔ عطفی بود... زیرا همه با سرنوشت او پیوند داشتند. ما همه قربانیان این رژیم بوده‌ایم."

تهران، 1367

"از مکتب پیاده به خانه می‌رفتم. شاید فاصله مکتب تا خانهٔ ما یک کوچه دورتر بود."

"اتفاقاً پسر یکی از دوستان مادرم هم در همین مسیر می‌رفت."

"او چهار سال از من بزرگتر و هم‌سن خواهرم بود. فکر کنم آن دو در آن زمان با هم بیرون می‌‍رفتند."

"ناگهان یکی از موترهای پولیس گشت ارشاد متوقف شد."

"آمدند طرف ما و پرسیدند: آیا با هم نسبتی دارید؟"

"خواهرت است؟"

وقتی فهمیدند که نسبتی نداریم هر دوی ما را دستگیر کردند.

"آنجا زنی بود که هرگز او را فراموش نمی‌کنم."

"در داخل بازداشتگاه مجرمان بودند. آدم‌هایی در آنجا بودند که مرتکب جرایم، جرایم واقعی شده بودند." جرایم سنگین داشتند.»

"مرا بازداشت کردند و یک شب نگه داشتند. گفتند پدر و مادرتان باید بیایند و وثیقه بگذارند."

م. س.
زن 39 ساله کانادایی ایرانی‌تبار

م. س. به دلایل امنیتی نخواست که نام مکمل‌اش در این گزارش گرفته شود.

"این زن کنارم نشست و داستان زندگی‌اش را برایم ‌گفت."

"او زن شوهر‌داری بود که مرتکب زنا شده بود."

"جزای اینکار مرگ است: او باید تا دم مرگ سنگسار می‌شد یا هم به دار آویخته می‌شد."

گروه‌های حقوق بشری 150 مورد بین سال‌های 1358 تا 1388 از اجرای مجازات سنگسار زنان را مستند کرده‌اند.

بعد از آن، تعداد کمی از موارد سنگسار انجام شده، اما مقامات همچنان با زنان به عنوان شهروندان درجه دو رفتار می کنند.

تبعیض جنسیتی در ایران بسیار فراتر از حجاب اجباری است.

عدم رعایت حجاب یا حجاب مناسب می‌تواند منجر به بازداشت، جریمه، مجازات زندان و شلاق شود.

امروز، 40 میلیون زن و دختر زیر نظر پولیس امنیت اخلاقی جمهوری اسلامی ایران قرار دارند.

دختران زیر 13 سال به عقد مردان در آورده می‌شوند و سازمان ملل متحد می‌گوید که وضعیت موجود نمی‌تواند از زنان و کودکان در مقابل خشونت محافظت کند.

در قوانین ایران، زنان و مردان در مورد طلاق و حضانت فرزندان، حقوق برابر ندارند.

خروج زنان متاهل از ایران بدون اجازهٔ شوهران شان ممنوع است.

"بنا‌ براین، مرگ مهسا امینی برای ما تعجب آور نبود. اما این نمونه‌ای بارز برای درک ماهیت این رژیم از سوی جامعه جهانی بود."

"نقطهٔ عطفی بود... زیرا همه با سرنوشت او پیوند داشتند. ما همه قربانیان این رژیم بوده‌ایم."

"خواهرم هر شب از ایران برایم ویدیو می‌فرستد...حتا افرادی که سالمند اند در اعتراضات شرکت می‌کنند..."

"...هر شب ساعت ۹:۰۰ آنان کلکین‌های شان را باز کرده و شعار سر می‌دهند."

"یعنی، اعتراض یک روند شده است. مردم هر شب بیرون می‌آیند و دیدگاه‌های شان را ابراز می‌کنند."

"رژیم ایران افراد ملبس با کالاهای شخصی را به کوچه‌ها اعزام می‌کنند و آنان وقتی صدایی را از هر خانه می‌شنوند، آن را نشانی می‌کنند."

"نخست آنان علامت چلیپای سیاه می‌گذارند."

"و بعد بر می‌گردند و با رنگ سرخ می‌نویسند...'زیر نظارت.'

"یک ویدیوی دیگر هم است که برادرم را نشان می‌دهد که در بیرون خانهٔ مان ایستاده است."

"یک موتر سیاه رنگ می‌آید و چهار نفربا لباس‌های شخصی از آن پیاده می‌شوند و چون خانهٔ ما نشانی شده بود، سعی می‌کنند برادرم را با خود ببرند."

"برادرم جسامت کوچک دارد و این مردان قوی‌هیکل بوده و سلاح در دست داشتند."

"او طالعمند بود که همسایه‌ها سر و صدایش را شنیدند و ...بیرون آمدند."

"افراد ملبس با کالاهای شخصی به محض دیدن همسایه‌ها، سوار موتر شده و ساحه را ترک کردند."

"او بسیار شانس آورد."

"آخرین باری که ایران رفتم هشت ماه آنجا ماندم."

ایران 2019

"باردار بودم و در جاده‌ها قدم می‌زدم."

"برای سونوگرافی رفته بودم."

"خیلی هوا گرم بود."

"باردار بودم."

"اما باید چادر می‌پوشیدم و حجاب را رعایت می‌کردم."

"برای کسی مثل من که در ایران زندگی کرده، اما چند سال بیرون از آن کشور به سر برده است..."

"وقتی بر می‌گردد، مثل این است که دوباره به زندان باز گشته است."

"رژیم ایران افراد ملبس با کالاهای شخصی را به کوچه‌ها اعزام می‌کنند و آنان وقتی صدایی را از هر خانه می‌شنوند، آن را نشانی می‌کنند."

"نخست آنان علامت چلیپای سیاه می‌گذارند."

"و بعد بر می‌گردند و با رنگ سرخ می‌نویسند...'زیر نظارت.'

"یک ویدیوی دیگر هم است که برادرم را نشان می‌دهد که در بیرون خانهٔ مان ایستاده است."

"یک موتر سیاه رنگ می‌آید و چهار نفربا لباس‌های شخصی از آن پیاده می‌شوند و چون خانهٔ ما نشانی شده بود، سعی می‌کنند برادرم را با خود ببرند."

"برادرم جسامت کوچک دارد و این مردان قوی‌هیکل بوده و سلاح در دست داشتند."

"او طالعمند بود که همسایه‌ها سر و صدایش را شنیدند و ...بیرون آمدند."

"افراد ملبس با کالاهای شخصی به محض دیدن همسایه‌ها، سوار موتر شده و ساحه را ترک کردند."

"او بسیار شانس آورد."

"آخرین باری که ایران رفتم هشت ماه آنجا ماندم."

ایران 2019

"باردار بودم و در جاده‌ها قدم می‌زدم."

"برای سونوگرافی رفته بودم."

"خیلی هوا گرم بود."

"باردار بودم."

"اما باید چادر می‌پوشیدم و حجاب را رعایت می‌کردم."

"برای کسی مثل من که در ایران زندگی کرده، اما چند سال بیرون از آن کشور به سر برده است..."

"وقتی بر می‌گردد، مثل این است که دوباره به زندان باز گشته است."

"رژیم ایران افراد ملبس با کالاهای شخصی را به کوچه‌ها اعزام می‌کنند و آنان وقتی صدایی را از هر خانه می‌شنوند، آن را نشانی می‌کنند."

"نخست آنان علامت چلیپای سیاه می‌گذارند."

"و بعد بر می‌گردند و با رنگ سرخ می‌نویسند...'زیر نظارت.'

"یک ویدیوی دیگر هم است که برادرم را نشان می‌دهد که در بیرون خانهٔ مان ایستاده است."

"یک موتر سیاه رنگ می‌آید و چهار نفربا لباس‌های شخصی از آن پیاده می‌شوند و چون خانهٔ ما نشانی شده بود، سعی می‌کنند برادرم را با خود ببرند."

"برادرم جسامت کوچک دارد و این مردان قوی‌هیکل بوده و سلاح در دست داشتند."

"او طالعمند بود که همسایه‌ها سر و صدایش را شنیدند و ...بیرون آمدند."

"افراد ملبس با کالاهای شخصی به محض دیدن همسایه‌ها، سوار موتر شده و ساحه را ترک کردند."

"او بسیار شانس آورد."

ایران 2019

"آخرین باری که ایران رفتم هشت ماه آنجا ماندم."

"باردار بودم و در جاده‌ها قدم می‌زدم."

"برای سونوگرافی رفته بودم."

"خیلی هوا گرم بود."

"باردار بودم."

"اما باید چادر می‌پوشیدم و حجاب را رعایت می‌کردم."

"برای کسی مثل من که در ایران زندگی کرده، اما چند سال بیرون از آن کشور به سر برده است..."

"وقتی بر می‌گردد، مثل این است که دوباره به زندان باز گشته است."

"نخست آنان علامت چلیپای سیاه می‌گذارند."

"رژیم ایران افراد ملبس با کالاهای شخصی را به کوچه‌ها اعزام می‌کنند و آنان وقتی صدایی را از هر خانه می‌شنوند، آن را نشانی می‌کنند."

"و بعد بر می‌گردند و با رنگ سرخ می‌نویسند...'زیر نظارت.'

"یک ویدیوی دیگر هم است که برادرم را نشان می‌دهد که در بیرون خانهٔ مان ایستاده است."

"یک موتر سیاه رنگ می‌آید و چهار نفربا لباس‌های شخصی از آن پیاده می‌شوند و چون خانهٔ ما نشانی شده بود، سعی می‌کنند برادرم را با خود ببرند."

"برادرم جسامت کوچک دارد و این مردان قوی‌هیکل بوده و سلاح در دست داشتند."

"او طالعمند بود که همسایه‌ها سر و صدایش را شنیدند و ...بیرون آمدند."

"افراد ملبس با کالاهای شخصی به محض دیدن همسایه‌ها، سوار موتر شده و ساحه را ترک کردند."

"او بسیار شانس آورد."

ایران 2019

"آخرین باری که ایران رفتم هشت ماه آنجا ماندم."

"باردار بودم و در جاده‌ها قدم می‌زدم."

"برای سونوگرافی رفته بودم."

"خیلی هوا گرم بود."

"باردار بودم."

"اما باید چادر می‌پوشیدم و حجاب را رعایت می‌کردم."

"برای کسی مثل من که در ایران زندگی کرده، اما چند سال بیرون از آن کشور به سر برده است..."

"وقتی بر می‌گردد، مثل این است که دوباره به زندان باز گشته است."